آزرده و خشمگین شدن. برآشفتن. از ناملایمی یا طنز و کنایه ای بخشم آمدن و آزرده شدن، بور شدن. (فرهنگ فارسی معین) ، صید شدن. (یادداشت مؤلف). گرفتار شدن. ربوده شدن. (ناظم الاطباء) : می شود صیاد مرغان را شکار تا کندناگاه ایشان را شکار. مولوی. خوابش ازچنگل شهباز رباینده تر است شوخ چشمی که شکار تن دل خسته شده ست. صائب تبریزی (از آنندراج)
آزرده و خشمگین شدن. برآشفتن. از ناملایمی یا طنز و کنایه ای بخشم آمدن و آزرده شدن، بور شدن. (فرهنگ فارسی معین) ، صید شدن. (یادداشت مؤلف). گرفتار شدن. ربوده شدن. (ناظم الاطباء) : می شود صیاد مرغان را شکار تا کندناگاه ایشان را شکار. مولوی. خوابش ازچنگل شهباز رباینده تر است شوخ چشمی که شکار تن دل خسته شده ست. صائب تبریزی (از آنندراج)
بخانه کسی ناخوانده بمهمانی رفتن، توضیح گاه نیز مهمان درمقام فروتنی و تعارف یا نقل عمل خویش گوید: دیشب ما بر و بچه ها سر فلان کس هوارشدیم. (این اصطلاح مترادف خراب شدن (بهمین معنی) است
بخانه کسی ناخوانده بمهمانی رفتن، توضیح گاه نیز مهمان درمقام فروتنی و تعارف یا نقل عمل خویش گوید: دیشب ما بر و بچه ها سر فلان کس هوارشدیم. (این اصطلاح مترادف خراب شدن (بهمین معنی) است